جدول جو
جدول جو

معنی گیوه کی - جستجوی لغت در جدول جو

گیوه کی
(گی)
دهی است از دهستان خزل شهر نهاوند. واقع در 28هزارگزی شمال باختری نهاوند و 7هزارگزی شهرک. محلی دامنه و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 360 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوب، انگور، لبنیات، چغندر قند و توتون آن بخوبی معروف است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ایل یارمطاقلو برای تعلیف احشام به این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خِ وِ)
دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس، واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری گنبدقابوس. دارای 360 تن سکنه. آب آن از رود خانه گرگان و محصول آن غلات دیمی و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و ازصنایع دستی زنان قالیچه بافی و راه مالرو است مردم آنجا چادر نشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وَ کُ)
دیوکش. نام خاندانی از علماء بمرو. سبب تسمیه آنان به دیوه کش آن است که آنان شغل ابریشم می ورزیدند و کرمهای ابریشم را به آفتاب می کشتند چه بفارسی کرم قز را دیوه گویند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شی وَ / وِ)
زن بدعمل. پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع. کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد (قماربازیا شهوتران یا الکلی یا تریاکی یا نانجیب در مورد زنان و نظایر آن) ، در این صورت گویند فلان کس شیوه ای (یا اهل شیوه) است. گاه به جای شیوه به این معنی لغت فرقه نیز استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه) ، شیوه گر. معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(وْ)
دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 75هزارگزی جنوب درمیان و 17000 گزی باختر شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان. محلی کوهستانی و گرمسیر و سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ دِهْ)
کشندۀ گیوه. حامل گیوه. از جایی به جایی برندۀ گیوه، شخصی را گویند که چون کفشها را از پا برآورند بدو سپارند، و این قسم مردم اکثر بر درمزارات و مانند آن می نشینند. محمدطاهر نصیرآبادی دراحوال اطهری قهپایه ای نوشته که او گیوه کش بود. (بهار عجم) (آنندراج) (چراغ هدایت). کفشدار:
تا کی ز دست بینیت ای غول گیوه کش
از روی این و آن به ملامت خجل شوم.
شفایی (از آنندراج).
مؤلف چراغ هدایت نویسد که این ترکیب از روی قیاس است و اصلی ندارد، آنکه بر زیرۀ چرمی و یا لته ای پاافزار معروف به گیوه رویۀ بافته از ریسمان پنبه ای کشد و آن را به صورت پاافزار درآورد، گیوه دوز. شخصی که گیوه که نوعی است از کفش سازد. (چراغ هدایت).
- امثال:
تاجران دویدند گیوه کشها هم به دنبالشان. و چون ذوقی اردستانی سابق گیوه کشی کردی، شفایی در هجو او گوید:
تا کی ز دست بینیت ای غول گیوه کش
از روی این وآن به ملامت خجل شوم.
(چراغ هدایت).
این بیت را شاهد معنی کفشدار نیز آورده اند. تمیز اینکه شاهد کدام معنی است دشوار است، شخصی که کفش دزدد. (بهار عجم). چه کش رفتن در اصطلاح عامه معنی دزدیدن نیز دارد. دزد کفش. دزد گیوه
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیوه یی
تصویر شیوه یی
شیوه گر
فرهنگ لغت هوشیار
حامل گیوه، شخصی که چون کفشها را از پا در آورند باو سپارند (مخصوصا در بقعه ها و مزارات) : تا کی ز دست بینیت ای غول گیوه کش از روی این و آن بملامت خجل شوم. (شفایی آنند. لغ)، کسی که بر زیره چرمی یالته یی گیوه رویه بافته از ریسمان پنبه یی کشد و آنرا بصورت پا افزار درآورد گیوه دوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
فاكهيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
Fruity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
fruité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
frutado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
yenye matunda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
میوہ دار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
รสผลไม้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
פרי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
フルーツの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
水果味的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
meyveli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
과일 맛이 나는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
owocowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
berbuah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
फलदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
fruttato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
afrutado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
fruchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
fruitig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
фруктовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
фруктовый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از میوه ای
تصویر میوه ای
ফলবিশিষ্ট
دیکشنری فارسی به بنگالی